بسیاری از شرکت ها توسعه حوزه جغرافیایی ،یعنی
حرکت از بازارهای محلی به بازارهای خارجی را به عنوان بخشی از استراتژی رشد انتخاب
می کنند.توسعه بین المللی یک تصمیم بسیار مهم است،مخصوصا برای کسب و کار های کوچک
و متوسط(SMEs )که اساسا دارای پایه مالی کم،تمرکزی محلی و حوزه
جغرافیایی محدودی هستند. این پژوهش به بررسی فرایند بین المللی شدنSMEs می
پردازدوضمن بیان تئوریهای مهم بین المللی شدن شامل مدلUppsala
،تئوری
شبکه،تئوری بین المللی شدن کسب و کار جدید ومطالعات انجام شده توسط لوستارینن و
همکاران او در هلسینکی، عوامل داخلی و خارجی که بر انتخاب بازارها و نیز روش ورود
به بازارهای بین المللی تاثیر می گذارند را مورد بررسی قرار می دهد و در نهایت
چهارچوبی نظری در این زمینه ارائه می کند.
واژه کلیدی: بین المللی شدن ،کسب و کارهای کوچک و
متوسط، ،شبکه،کسب و کارهای جدید بین المللی.
تحولات پیچیده و سریع چند دهه اخیر و نیز شتاب
گیری روند جهانی شدن موجب شده است تا جوامع گوناگون تلاش کنند تا بیش از پیش خود
را برای پذیرش تحول آماده کنند. آنچه که تا چند دهه پیش به عنوان یک امتیاز
اقتصادی تلقی می شد، عبارت بود از برپایی و فعال نگهداشتن شرکتهای بزرگ و چنین
استدلال می شد که هرچه این شرکتها بزرگتر باشند، اقتصاد پویاتر و قدرتمندتر می
گردد.اگرچه این تفکر طی چندین دهه رونق گرفت و برپایه آن شرکتهای غول پیکری هم
پدیدار شدند؛ ولی تحولات اخیر و بویژه فشارهای جمعیتی، نوآوریهای لحظه به لحظه،
پیچیده تر شدن فرایندهای مدیریتی و تصمیم گیری، نیاز به تصمیم گیریهای آنی و ضروری
و تجارب حاصل از فعالیتهای بنگاههای خرد و متوسط اهمیت این بنگاهها را نمایان
ساخته است.
از طرفی بین المللی شدن بیش از پیش مهم شده
است.اقتصادهای کشورهای مختلف،نسبت به گذشته بیشتر به هم نزدیک شده اند.به موازاتی
که جهان تغییر می کند،شرکت ها باید با تغییرات در محیط کسب و کار خود، تطبیق
یابند. برای بسیاری از شرکت ها بازارهای داخلی بسیار کوچک است و آنها باید چرخه
های خود را توسعه دهند و روند هایی را در توسعه اقتصادی جهان دنبال کنند.شرکت ها
باید فرصت های جدیدی را برای سر زنده نگه داشتن کسب و کار خود دنبال کنند.(رونو
2002).
دلایلی متعددی وجود دارد که بین المللی شدن SMEs را به
عنوان یکی از مقدمترین سیاست های عمومی در بسیاری از کشورهای جهان قرار داده
است:بیشتر شرکت ها کوچک هستند،شرکت های کوچک نقش 1 حیاتی در نوآوری صنعتی ایفا می
نماید،شرکت های کوچک رشد گرا ، از طریق توسعه اقتصادی به ،فراهم 2 جوامع خود سود
می رسانند و در نهایت بین المللی شدن،فرصت های رشد مخصوص شرکت می نماید که از
میانگین صنعت تجاوز می کند.یک منطق اساسی که در پس حمایت از بین المللی شدن SMEsوجود
دارد،این است که بین المللی شدن برای شرکت های کوچک مناسب است و شرکت های کوچک
برای اقتصاد مفیدهستند.
بسیاری از کارآفرینان فرصت های ارائه شده توسط
بین المللی شدن را تشخیص می دهند و دسترسی به بازارهای جهانی یک ابزار استراتژیک
برای رقابت پذیری و توسعه بیشتر کسب و کار آنها شده است.دسترسی به بازارهای جهانی
برای کسب و کارهای کوچک مجموعه ای از فرصتهای کسب و کار از قبیل بازارهای بزرگتر و
جایگاه های جدید در بازار،امکان دسترسی به صرفه جویی های ناشی از مقیاس ومزیتهای
تکنولوژیک،ارتقاء شایستگی فنی،روشی برای پخش ریسک کاهش و تقسیم هزینه ها شامل
هزینه های تحقیق و توسعه و در بیشتر موارد دسترسی بیشتر به منابع تامین مالی را میسر
می سازد.
نگاهی کوتاه به ساختار نظام اقتصادی کشورهای
مختلف ما را با اهمیت و جایگاه شرکتها و بنگاههای کوچک و متوسط بیشتر آشنا می
کند.در اتحادیه اروپا 99|8 درصد کسب کارها،بنگاههای کوچک و متوسط می باشند و به
طور متوسط برای هر 1000 نفر 52 بنگاه وجود دارد و 66 درصد نیروی کار در این بخش
شاغل هستند.به طور متوسط سهم بنگاههای کوچک ومتوسط از صادرات 11 در صد است .هرچند
در برخی از کشورها مثل لوگزامبورگ،سوئد،فنلاند و ایرلند سهم صادراتی آنان به
ترتیب40، درصد34، درصد26، درصد و 25 درصد می شود.بنگاههای کوچک و متوسط 44 درصد
تولید ناخالص داخلی اروپا را تامین می کنند.سهم بنگاههای کوچک و متوسط از ارزش
افزوده در اقتصاد اروپا در حدود 70 درصد است و سهم ناخالص عملیاتی بالغ بر 77 درصد
می شود.
در سال 1998 ارزش کل صادرات کالاهای بنگاههای
اتحادیه اروپا بالغ بر 1967 میلیارد یورو بود.این میزان حدود 16 درصد کل گردش
سرمایه کسب و کار در اروپا است.این رقم از 6 درصد بنگاههای خرد تا 22 درصد
بنگاههای بزرگ با بیش از 250 نفر کارگر متغیر است.این آمار نشان می دهد که نقش
بنگاههای کوچک ومتوسط در صادرات چه اهمیتی در کل اقتصاد دارد.
یک مساله مهم و جالب ،توانمندی کسب و کارهای
متوسط تا 249 کارگر می باشدکه فقط 8 درصد کل کسب و کار را شامل می شوند ولی سهم
صادرات آنها نسبت به گردش سرمایه 16 درصد است.در برخی کشورهای پیشرفته این رقم حتی
به 25 درصد می رسد.این کسب و کارها گرایش به سمت بازار دارند و با انعطاف کامل
نسبت به تغییرات وفق پیدا می کنند.این بنگاهها به واسطه کیفیت و حجم تولید از
رقبای خود متمایز می شوند.به طور مستمر آنها فرآیند تولید خود را بهبود می
بخشند،حجم تولید خود را تعدیل می کنند و راهبرد کسب و کار مشخصی دارند.آنها نوآور
هستند،دارای بخش نسبتا بزرگ تحقیق و توسعه و نرخ صادرات بالایی هستند.(یونیدو
2002).
با عنایت به مطالب فوق و نیز با ذکر این مطلب که
حضور مداوم در بازارهای بین المللی برای بسیاری از کشورها از جنبه سیاسی و اقتصادی
دارای ابعاد حیاتی بوده وبقا یا عدم بقای اینگونه کشورها منوط به این امر مهم است
و با توجه به نقشی که شرکت های کوچک و متوسط به عنوان موتورهای توسعه در این زمینه
می توانند ایفا نمایند،این تحقیق به بررسی فرایند بین المللی شدنSMEs می
پردازد و عوامل داخلی و خارجی که بر انتخاب بازارها و نیز روش ورود به بازارهای
بین المللی تاثیر می گذارند را مورد بررسی قرار می دهد.
فروش طراحی و ساخت کاشی چهره
